به قلم :zohal dokht
حجم رمان :2.6 مگابایت پی دی اف , 1.12 مگابایت نسخه ی اندروید , 1 مگابایت نسخه ی جاوا , 355 کیلو بایت نسخه ی epub
تو بگو چه بگويم زان دختري كه در اوج تنهايي اما تنها نبود
او … خدا را داشت
دختركي معصوم ولي خودساخته …
تنها بود همانند شب . او همتا نداشت … او شبزاده بود
شبانه اسمش … يگانه ( بي همتا ) رسمش بيم تنهايي نداشت چون باز هم او … خدارا داشت
زير بار زور نرفت . انهمه سردرگمى و بي كسي اما باز او تنها نبود
خانواده اي نداشت … نه ، چرا داشت اما كدوم خانواده ؟؟؟
ان پدر كه دخترش را پول ديد
دار دنيا يك برادر داده بود …
اما ….
صفحه ی اول رمان:
صداي هشدار پاشنه هاى بلند كفشم روى سراميك هاي سرد سالن باغ ، لحظه به لحظه بلند تر ميشد ، صلابت و جرئت من حتي در پاشنه هاي كفشم هم حس ميشد …
جمعيت شناخته و ناشناخته اي كه با تعجب ، حيرت ، عصبانيت و به ندرت مهرباني كنكاشم ميكردند .
دنباله ى لباس اتشينم بر زمين كشيده ميشد ، اتشي كه روزي دامان همه را ميگرفت . جلوي لباس كوتاه بود و تا ٢ وجب روي ران بود با اين حال پاهاي سفيد و خوش تراشم را به رخ ميكشيد موهاي مشكيم را بيرحمانه به دور خودم پخش كرده بودم و تضاد چشم گيري با پوستم بوجود اورده بود و با چشماني كه شب از او باخته بود همه جا را زير نظر گرفته بودم ، سكوت چون روحي ظالم همه را در بر گرفته بود و با موزيك لايتي كه پخش ميشد در جنگ بود پوستم از حس نگاه هاي اشنايي كه روى من بود گزگز ميكرد ، از درون فرياد ميزدم : اين آرامش قبل از طوفانه
پوزخند سمجي گوشه ى لبم نشست ، از همان پوزخند هاي معروف به سمت ميز بار رفتم از انواع شامپاين ها و شراب ها گرفته تا انواع وتكا ها و گيلاس ها و ليوان ها و جام هاي زيبا و خيره كننده
در نگاهم هيچ نبود جز شب سردي كه سرمايش فضارا برداشته بود جام شراب را ميان انگشت سبابه و انگشت وسطم قرار دادم و به شراب نگاه كردم ، قرمزي به رنگ خون
جرئه اي نوشيدم دست گرمي روى شونه ام نشست و متعاقب ان صداي پير و شكسته ي پدرم … مردي كه ويران كرد … نابود كرد
– شبا شبانه … د .. دخترم
پوزخندم تمسخر اميز تر شد برگشتم و به قامت راست پدرم نگاه كردم در چشمان قهوه ايش حلقه اي اشك نهفته بود زبانم باز نميشد . مغزم قفل بود و جز ان پوزخند لعنتي دستور ديگري نميداد
به خودم نهيب زدم : يالا شبانه يالا
اما جز اصواتي نا مفهوم از گلوم چيزي خارج نشد
– دخترم تو تو زنده اي
بلاخره مغزم دستور حرف زدن را صادر كرد … من شبانه بودم ، من ميتوانستم
رمان شب زاده
فرمت رمان:pdf,apk,java,epub